سلام...
خیلی داغونم
اصلا له شدم
فکر نمیکردم اینقدر بی لیاقت باشم
همه رفتن و من جا موندم
...
صبح 28 مرداد از دانشگاه مستقیم رفتم گلزار شهدا
اونجا جواد گفت بچه ها رفتن جمکران
من هم رفتم جمکران...
چه شوری ...
چه صفائی...
از آقا اجازه گرفتن واسه پیاده رفتن به سمت حرم امام رضا.ع.
خیلی با صفا بودن...
از جمکران راه افتادیم از خیابون حرم تا حرم، پیاده رفتن به سمت حرم عمه صاحب الزّمان حضرت معصومه .س.
تو راه بود...
داشتم تنها میرفتم و غبطه میخوردم به حال این زائرا....
یکی اومدم پیشم گفت آقا عباس شما هستین؟
من هم گفتم بله، گفت من رو نمیشناسی؟ یه نگاهی کردم، قیافه آشنا میزد ولی یادم نمی اومد...
گفتم شرمنده نه، گفت تو به کی پیام دادی برای ثبت نام تو کاروان امام رضا.ع.، یاد نمیاد معراج شهدا...
بدجور حالم گرفته شد
با یه پیامک داداش اکبر، زائر پیاده ی آقا شد ولی خودم جا موندم...
یادش بخیر پارسال تو کاروان، بعد از نماز صبح، هر روز صوت میزاشتن» جاماندیم جا ماندیم از کاروان....
روز 28 مرداد از قم به سمت حرم عشق حرکت کرد....
تمام امیدم اینه که 3 شهریور برم و بهشون برسم
یا امام رضا، بحق عمه جانتون، علیا مخدره زینب*س* ، بطلب آقا..............................
إن شاءالله تصاویر کاروان رو روزهای آینده میزارم...