بچه هیئتی ....

اهل بیت خیلی کریمند... هیئت از سیاست جدا نیست، من یک بچه هیئتی سیاسی هستم ... بسم ربّ الزّینبـــــــــــــــــــــــــــــ

بچه هیئتی ....

اهل بیت خیلی کریمند... هیئت از سیاست جدا نیست، من یک بچه هیئتی سیاسی هستم ... بسم ربّ الزّینبـــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات بلاگ
بچه هیئتی ....

بسم ربّ الزّینب*س*
بچه هیئتی هستم
افتخارم اینه خادم شهدا هستم
البته انسان جائز الخطاست
و بعضی وقتا پاش میلغزه
از شما التماس دعا دارم
یه وب دیگه هم دارم
به اسم مخ92
برای اونائی که فکر میکنن ما بچه هیئتی ها
همیشه عزادار و ناراحت هستیم
و برعکس، ما اسوه ی حسنه ای به نام
محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله داریم
که هیچ وقته خنده از لبشون نمی افتاد
إن شاءالله...
الهی به زینب*س*
عجل لولیک الفرج
یاهو: abbaskhadem92
کلوب: http://www.cloob.com/name/abbaskhadem
فیس بوک: https://www.facebook.com/abbaskhadem1392?ref=tn_tnmn

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۳۲ مطلب با موضوع «خبر» ثبت شده است

5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع) - سال 117 هجرى قمرى





حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین )ع( و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(1)

این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین )ع( و مادر گرانمایه‏اش حضرت رباب )س( و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى)س( پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین)ع(، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره‏هاى وافر یافت.

وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(2)

درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود.

برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده‏اند. بنابراین تولدش باید میان سال‏هاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى )ع( دیده به جهان گشود.(3)

امام حسین )ع( به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مى‏داشت.

روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه‏اى که آن دو در آن زندگى مى‏کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه‏اش چنین است:

به جانت سوگند ! من به راستى خانه‏اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى‏ام را نثار مى‏کنم و هیچ ملامت‏گرى نمى‏تواند مرا در این کار سرزنش کند.(4)

آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت 57 سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین )ع( قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.

این بانوى مکرمه، بین 67 تا 70 سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.

درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مى‏گوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(5)

به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه )ع( وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین )ع( نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (6)

1- منتهى الآمال، ج 1، ص 462 و وفیات الأعیان، ج1، ص 379

2- اعلام النّساء، ج 2،ص 202

3- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص 104

4- منتهى الآمال، ج 1، ص 463

5- شام، سرزمین خاطره‏ها، ص 107؛اعلام النسّاء، ج 2، ص 224؛ وفیات الأعیان، ج 1، ص 378

6- وقایع الایام، ص 206 و منتهى الآمال، ج 1، ص 463

منبع: http://www.cloob.com/name/kayes

  • عباس خادم
حرف یک مداح:
من عرض منیکنم
نه روضه خونم نه جایگاهی دارم نه اعتباری دارم که بتونم حرفی بزنم...
شما الحمدالله و المنه مداح کشورهای عربی هستی
اینور و اونور میبرنت خوب میخونی صدای خوبی داری لحن های خوبی میخونی
اما یه نوکر ناچیز در خونه اهل بیت میگه . . . جاتو بدون!!!!
با آقای ما حرف نزن . . . !
انگشتر ره بر ما از همه غم هاتون برتره!!!
عربستان از اشاره ی اون انگشت بی حس ره بر ما میترسه
از ده میلیون قــمـــه شما نمیترسه
اونی که به حرفش قمه میزنید
مجتهد هم نبود شاگرد آقای خویی بود
آقای خویی نامه داده بود به علمای قم گفته بود فلانی مجتهد نیست
(متنش وجود داره اونائی که میدونن میتونن تحقیق کنند)
گندشون تو قم تشییع میکردن
همه آدمای کویتی و اردنی و کجائیتون اومده بودن
تو خیابون چهارمردون تابوتش رو زدید زمین فرار کردید با همه قمه زن هاتون
ادعاتون نشه
ما شاگرد یه رهبری هستیم که ساکته
میگه بین شیعیان دعوا نداریم
اما از هیچکس ترس نداره
نه از تو قمه زن
نه از صدا مثل تو
مداحی جات و بدون
تو نه فقیهی و نه میتونی اجتهاد کنی
این حرف و میزنم یادت باشه:
انگشت بی حس ره بر ما رو به عربستان باشه با خاک یکسانش میکنیم
فرمود نه عربستان که گندشون اسرائیلُ، گفت به اراده ی ما به اشاره ی ما تلاوی و حیفا رو رو سرتون خراب میکنیم
ره بر ما اراده کنه میکنیم و هیچ شبهه ای نداریم
. . . .
ادامه دارد . . .
گوش بدید کیف کنید . . .
  • عباس خادم
پیام تبریک حلول ماه ربیع الاول
باشه آقا 
شما شاد باشید، ولی ما
هر چی میخواید بگید، افراطی و .... 
همه این چیزا رو به جون میخرم و میگم
من عزادار غم مادرم
عزادار کوچه ....
سقیفه....
درب . . . دیوار . . . 
میخ ...
سینه ....
محسن . . . 
و سوالی که ذهن مرا مشغول کرده
پیامبر کی این ماه را تبریک گفتن؟؟؟
وقتی که هنوز بودند!
ولی با رفتنشان
نامردمان 
دخترش را در بین در و دیوار قرار دادند . . . 
و این یعنی !
فکر !
اگر به روایت باشد، روایت رسول خدا در مورد زبیر را شنیده اید حتما . . . 
پس باید به آینده نگاه کرد!
و حالا
آیا به نظر شما
امام زمان ما حالشان چطور است؟؟؟؟؟

امامی که همه ی این روضه ها را دیده است....
عمویشان که هنوز به دنیا نیامده را شهید کرده اند ...
و آقای ما شاد باشد؟
....

  • عباس خادم


تصاویر و فیلم امروز .... از حرم حضرت عشق


اول از باب الجواد وارد شدم ....


یه عکس دیووونه ای دیگه هم گذاشتم

خودتون زحمت کشید و به آدرس زیر برید

http://www.cloob.com/user/album/one/username/abbaskhadem/albumid/1961551


این هم فیلم:

http://www.aparat.com/v/mYh1B

  • عباس خادم
"""""""""کریسمس با آقا در خانه یک شهید ارمنی"""""""""
مادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(ع) کیست.
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض کنم؟

آقا گفت: بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم.

گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین(ع)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین(ع) شربت می‌دهیم. می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم، ظرف یک‌بارمصرف می‌گیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آن‌ها آب نمی‌خوریم. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن نمی‌فهمیدم بعضی چیزها را.
می‌گفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) است ـ را بین درودیوار گذاشته‌اند، سینه‌اش را سوراخ کرده‌اند. میخ، مسمار به سینه‌اش خورده. نمی‌فهمیدم یعنی چی. می‌گفتند مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی(ع). دستش را بستند و در سه دورة ۲۵ ساله، حکومتش را غصب کردند. نمی‌فهیمدم یعنی چی. گفتند، در ۲۵ سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیم‌هایش. این را هم
نمی‌فهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(ع) کیست
امروز با ورود شما به منزل‌مان، با این همه گرفتاری‌ای که دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی(ع) که خانة یتیم‌هایش می‌رفت چه‌قدر بزرگ است.




  • عباس خادم
تشرّف مقام معظم رهبری به محضر امام زمان ارواحنافداه

جناب آقای صدیقی شب فاطمیه روی منبر در بیت رهبری که رییس جمهور نشسته بود،آقای هاشمی بود ، سران مملکتی همه بودند، آقای صدیقی روی منبر این مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند .همین که خواست تمام کند فریاد گریه جمعیت و حضار بلند شد . و آن مطلب این بود :

من همه ساله مکه که میرفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آیت الله بهاءالدینی میرسیدم و توصیه میخواستم از ایشان.ایشان به من توصیه هایی میکرد و من این توصیه ها را در سفر مکه عمل میکردم . بعدهم که داشتم میامدم ، یک عمامه ای یا چیزی را برای ایشان هدیه میخریدم . این دفعه که رفتم محضر ایشان این مطلب را فرمودند : شما وقتی که میروید مسجدالنبی از قسمت جنوب شرقی مسجد ، از آن قسمت هفت قدم میاید به جلو و قسمت بعدی را هم گفت که من نمیتوانم دقیق به شما بگویم . به خاطر اینکه ایشان این را به ودیعت پیش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد

وقتی که قدم زدی آمدی جلو رسیدی به آنجا ،آنجا بنشین و این ذکر سبعه را بگو. این ذکر را که گفتی انشاءالله به حوائجت خواهی رسید .

آقای صدیقی می گوید ، عرض کردم: آقای بهاءالدینی چه وجهی دارد که من باید آنجا بنشینم و این اذکار سبعه را بگویم. چه وجهی دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم.گفت : وجهش این است که دارم به شما میگویم فقط پیش شما بماند .

وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها آمد برای دفاع از علی ابن ابیطالب علیه السلام بدنش خون آلود بود وقتی که آمد ، که داخل مسجد وارد نشد وقتی که برگشت دیگر توان از او رفت دیگر به گونه ای شد که میخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فکر میکنم که آن مکان به خون فاطمه سلام الله علیها رسیده است . آنجا حاجتتان را بخواهید .بعد آقای بهاء الدینی میگوید : این کار را انجام بده .

ایشان میگوید :من رفتم اینکار را انجام دادم حالا تو نگو آقای بهاء الدینی خودش هم نظر دارد ، نیت دارد ، یا حاجتی دارد .چون خودش مشرف نمی شود .

حالا جالب این است که حضار دارند به آقای صدیقی توجه می کنند ازاعیان شخصیتی مملکت ، و هم آقایانی که شرکت کننده بودند ، ایشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را می گوید.

گفت : من رفتم مدینه همین کار را انجام دادم ، بعد از این رفتم مکه دیدم از بلند گو صدا میزنند : آقای صدیقی دوباره بروند مدینه . من دوباره رفتم مدینه ، چند روزی مدینه ماندم ، وقتی برگشتم به ایران یک عمامه ای خریده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسیدم، تا سلام علیک کردم بدون اینکه حرفی بزنم ،

حاج آقا بهاء الدینی فرمودند: می دانی ثمره ذکر امسال چه بود ؟ گفتم : نه گفت : نمیدانی ثمره ذکر امسال چه بود ، نگرفتی؟ گفتم : نه فرمود :امسال ثمره ذکر شما یکی این بود که شما دو بار آمدید مدینه، گفتم شما مطلعید من دو بار امسال آمدم مدینه . گفت : بله آنجائی که نشسته بودید ذکر می گفتید در آنجا با تو بودم.

بعد گفت : ثمره دوم اینجا بود : (که تا گفت مجلس به هم پاشید اینقدر مردم به خودشان زدند و گریه کردند که آقا تشریف بردند ؛ دیدند که دیگر نمی شود جمعیت را اداره کرد .)فرمودند : ثمره دوم این بود که آن نیتی که من میخواستم ، به آن نیت رسیدم ، و آن این بود که امسال مقام معظم رهبری به دیدارامام زمان نائل آمد .

سه شنبه ۲۸/۲/۸۹ در مراسم ایام شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها که در بیت رهبری با حضور آیت الله العظمی امام خامنه ای حفظه الله برگزار می شد
پس بیان از فضایل صدیقه کبری و مناقب آن حضرت خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند: "آقا جان؛شما دستور فرمودید از شما چیزی نگم،اما اینها که آمده اند اینجا همه عاشقند مگر می شود چیزی نگفت.
" آیت الله صدیقی پس از بیان چند جمله با همین مضامین،به نقل چند جمله از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه پرداختند: "از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟ آقای بهجت فرمودند:"بهتر از ایشان نداریم." 
"همچنین آقای بهجت به خود بنده عرضه داشتند که در دیداری که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای سوال کردم و حضرت پاسخ دادند: " آقای خامنه ای از ماست."

  • عباس خادم

هیئت یازینب (سلام الله علیها) قم در دهه اول ماه صفر نیز همچون ماه محرم مراسم عزاداری برگزار می نماید.



هر شب ساعت 19 در مرقد حضرت علی بن جعفر (ع) و دسته عزاداری در روز شهادت امام حسن ساعت 15







مراسم این دهه ی هیئت راس ساعت 19 آغاز می شود.



قرائت زیارت عاشورا ، سخنرانی ، عزاداری و تلاوت قرآن برنامه برگزاری هیئت است.



سخنران : حجت الاسلام و المسلمین معماریان



مداحان :حاج محسن عسگری جمعه ، شب 4 ماه صفر



حاج اصغر زنجانی یکشنبه ، شب6 صفر



حاج محمد مولا دوشنبه ، شب 7 صفر



وکربلایی هادی خادم حسینی



مکان : گلزار شهدای قم ، مرقد حضرت علی بن جعفر (ع)







روز سه شنبه ،7 صفر مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به مناسبت شهادت آن امام و حضرت رقیه (س) و ایام ورود اهل بیت به شام دسته عزاداری به سمت حرم مطهر حرکت می کند .



ساعت حرکت دسته ساعت 15 از گلزار شهدا می باشد.

  • عباس خادم

محرم رسید...


روضه ها شروع شد...

میخوان آقامونو بکشن ....


چی بگم ای خدا . . .


کل سال زندگی میکنم به امید محرم و صفر


حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین.ع.

  • عباس خادم


عبدالرّضا هلالی و روح الله بهمنی

در حال نماز اول وقت

در خیابان


  • عباس خادم

چقدر خنـده داره که…

یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی ۹۰ دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره

 

چقدر خنده داره که…

صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه

 

چقدر خنده داره که…

یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره

 

چقدر خنده داره که…
وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمی آد که بگیم ،

اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.

 

چقدر خنده داره که …
خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته،

اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه.

چقدر خنده داره که…
برای عبادت و کارهای مذهبی وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمی کنیم

اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم.

 

چقدر خنده داره که …
شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم.

 

چقدر خنده داره که…
همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت بروند.

 

چقدر خنده داره …….اینطور نیست ؟

دارید می خندید ؟……….دارید فکر میکنید ؟

این حرف ها رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشیم که او خدای دوست داشتنی است.

 

آیا خنده دار نیست که وقتی می خوایم این حرف ها رو به بقیه بزنیم خیلی ها رو از لیست پاک می کنیم.

چون مطمئنیم که به چیزی اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنیم اعتقاد دیگران از ما ضعیف تره


(http://forum.roq.ir/index.php?page=topic&show=1&id=5871)

  • عباس خادم